*مثل بهار...
بدون كمك خدا، هیچ عزت و هیچ سعادتى نصیب هیچ فرد و ملتى نخواهد شد؛ و كمك الهى هم یك زمینهها و یك موجباتى دارد؛ كما اینكه در دعا عرض مىكنیم: «أللّهم إنّى أسئلك موجبات رحمتك»... باید حركت كنیم و این حركت را با نیت الهى و با نیت قربت همراه كنیم و بدانیم كه در آن صورت، دستگیرى خدا و تفضلات الهى حتمى است. حالا ماه رمضان، فرصت مناسبى است؛ چون «لعلّكم تتّقون»؛ اصلاً خداى متعال روزه را با این هدف مقرر فرموده است؛ لااقل یكى از اهداف واجب شدن روزه در این ماه -كه شاخصه مهم این ماه است- همین تحصیل تقواست. در این دعاى روزانه، بعد از نمازها مىخوانیم: «و هذا شهر عظّمته و كرّمته و شرّفته و فضّلته على الشّهور»؛ خداى متعال این ماه را بر ماههاى دیگر، فضیلت داده است. یكى از چیزهایى كه این ماه را فضیلت داده، همین «روزه» است؛ یكى از چیزها «نزول قرآن» است؛ یكى از چیزها «شب قدر» است؛ كه اینها در همین دعا به عنوان شاخصههاى این ماه ذكر شده است. این ظرف مساعدى براى رشد و نموّ ماست؛ مثل بهار میماند؛ همچنانى كه هر كدام از فصول سال، براى تحركات عالم طبیعت، یك اقتضاى طبیعى دارند، همینطور فصولى از سال، مقطعهایى از روزها و شبها و هفتهها و ماهها، یك اقتضائاتى براى رشد و نموّ و تحرك معنوى و باطنى انسانها و تعالى آنها دارند. شب جمعه یك خصوصیتى دارد؛ روز جمعه یك خصوصیتى دارد. از این ساعات، تعجب هم نباید كرد؛ همچنانى كه در طبیعت مادى یك خصوصیتى دارند، در این طبیعت معنوى، در روح انسان، در تعالى انسان، در قبول اعمال و در تأثیر اعمال عبادى هم یك خصوصیاتى دارند؛ همانطور كه عرض كردیم مثل روز جمعه، شب نیمه شعبان و اوقاتى كه بهخصوص از طرف شرع مقدس معین شده است؛ «ایاماً معدودات» كه درباره ماه رمضان است یا ایام ذىحجه و از این قبیل. انتخاب این روزها تصادفى نیست؛ كه حالا ماه رمضان از لحاظ طبیعت و تأثیر با ماه رجب یا ماه ذىقعده یكسان باشد؛ نه، یك خصوصیتى دارد؛ مثل همان خصوصیت فصول كه عرض كردیم. از این استفاده كنید.
در یك روایتى هست كه نبى مكرّم اسلام صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلّم در آستانه ماه رمضان خطاب به مردم فرمودند: «سبحاناللَّه! ماذا تستقبلون و ماذا یستقبلكم»؛ شما به استقبال چه دارید میروید! و چه به استقبال شما دارد میآید! این همان تجلیل ماه رمضان با این زبان است. چشم حقیقتبین و باطننگر نبى مكرم بركات ماه رمضان را مىبیند. روزه یك فرصت است، با همین آثار و بركاتى كه درباره روزه شنیدهاید و میدانید.
* روزه جسم، روزه جان
یك روایتى از امیرالمؤمنین علیهالصّلوةوالسّلام هست كه روزه را به روزه جسم و روزه جان تقسیم میكند. درباره روزه جسم میفرماید: «صوم الجسد الإمساك عن الأغذیه بإرادة و اختیار»؛ روزه جسم این است كه انسان خوراكیها را با اراده و اختیار خود مصرف نمیكند؛ «خوفاً من العقاب و رغبة فى الثواب و الأجر»؛ با این انگیزه، انسان از غذا اجتناب میكند. این روزه جسم است. اما روزه جان: «و صوم النفس إمساك الحواس الخمس عن سائر المآثم»؛ این روزه جان است كه حواس پنجگانه را از همه گناهان ممنوع كنید و امساك بدهید. «و خلوّ القلب من جمیع اسباب الشرّ»؛ دل را از اسباب و موجبات شر خالى كنید؛ این روزه جان است. حالا اسباب شر چیست؟ امساك از گناهان حواس خمس، براى كسى كه اراده امساك داشته باشد، آسان است؛ اینكه دست، چشم، گوش و زبان انسان مرتكب گناه نشود؛ لیكن آن امساكِ خُلوّ قلب از اسباب الشر، خیلى سخت است؛ این سختتر است و تمرین و مجاهدت میخواهد.
و دوستان عزیز! من و شما مخاطبان این دستوریم؛ این مجاهدت، بر عهده ماست؛ واقعاً تأثیر گناهى كه از ما سر میزند، با گناهى كه از یك انسان معمولى -كه در جامعه مسؤولیتى ندارد- سر میزند، تفاوت میكند. باید هم نسبت به گناه قلبى و هم گناههاى شخصى، خیلى مراقب باشیم. گناه اسباب شرّ، «حسد»، «حرص» -حرص به دنیا، حرص به جمع مال، افزونخواهى دنیوى- «بدخواهى نسبت به دیگران» -بددلى، بدخواهى، سوءظن- «نخوت و كبر» -خودبرتربینى، دیگران را كوچك دانستن، تحقیر كردن، مردم را حقیر شمردن- است. این شُرورى كه در عالم بهوجود میآید، از همین چیزها بهوجود میآید. در انسانهایى، نخوت آنها، كبر آنها، حرص آنها، حسد آنها، بخل آنها و شهوتخواهىشان، آنها را به حركاتى وادار میكند كه تأثیر عمیق این حركات در آغاز راه، خیلى به نظر نمیرسد، لیكن بهتدریج كه پیش میرود، به فاجعههاى انسانى و تاریخى تبدیل میشود كه میماند. وقتى این فجایع بزرگ تاریخى را نگاه میكنیم و بهطرف سرچشمه این مفاسد میگردیم، میرسیم به چنین خصوصیاتى كه در یك انسان و در یك شخص وجود دارد: افزونخواهى، حرص، بخل و شهوتى در یك انسان و در یك مجموعه انسانى وجود دارد؛ كه منشأ همه ابعاد این فاجعه بزرگ شده است. «ریاكارى» و نقطه مقابل آن، «بىمبالاتى، پردهدرى» هم از اسباب شر است. اینها چیزهایى است كه انسان باید دلش را از آنها خالى كند. ماه رمضان، ماه تمرین و تربیت ما براى این چیزهاست. ما باید در این راه قدم بگذاریم و حركت كنیم.
*گناهان ویژه!
این بارى كه بر دوش مجموعه مسؤولان گذاشته شده است، بار سنگینى است و البته بسیار مسؤولیت پُرافتخار. نظام جمهورى اسلامى، نظامى است كه میخواهد سعادت مجموعههاى انسانى را با همان پیامى كه پیغمبران در طول تاریخ نبوتها آوردهاند و به بشر رساندهاند، تأمین كند؛ و عملاً دارد پیام پیامبران را در مقابل پیام طواغیت عالَم تصدیق میكند. طواغیت امروز هم هستند و بر اینها گران میآید و مقابله و معارضه میكنند. راه پیروزى در این چالش و رویارویى هم جز «ایستادگىِ همراه با ایمان و باورِ به خود و باورِ به راه خود» نیست؛ باید راه را باور داشته باشیم: «آمن الرّسول بما انزل إلیه من ربّه و المؤمنون كلّ آمن باللَّه»؛ یعنى آحاد مؤمنینِ به این راه، دست به دست هم بدهند و ایستادگى كنند؛ ایستادگى نشان بدهند. این راه پیشرفت و پیروزى است. اگر این كار را بكنند، پیروزى قطعى است. ما این را در طول این سالها تجربه كردهایم. در میدانهاى گوناگون، آنجایى كه حرف خودمان را باور داشتهایم و پاى آن حرف ایستادهایم، آنجا پیش رفتهایم. در دفاع مقدس همین پیش آمد؛ در حفظ اساس این نظام مقدس، همین پیش آمده؛ در پیشرفت روزبهروز، بلكه ساعت به ساعتِ كشور در زمینههاى مختلف، همین پیش آمده است. امروز شاخصهاى پیشرفت و توسعه را كه ما در كشورمان نگاه كنیم و با اول انقلاب مقایسه كنیم، اصلاً قابل مقایسه نیست. آن روز حدس هم نمیشد زد كه با وجود آن مشكلاتى كه سر راه هست، بشود به این نقطه رسید؛ اما به توفیق الهى رسیدیم. این بر اثر ایستادگى همراه با باور بود؛ و راهش همین است. اگر مسؤولان كوتاهى كنند، این جزو گناهانى است كه تأثیرش نه فقط براى اشخاص خودشان، بلكه براى ملت، تأثیر مخربى خواهد بود.
گناهان مسؤولان! علاوه بر گناهان شخصى آحاد مردم، یك سیاههاى از گناهان است كه مخصوص مسؤولان است و یكى از آنها همین است: «كوتاهى كردن»؛ كارى را كه میتوان انجام داد و میباید انجام داد، انجام ندادن. از جمله «دستدرازى به اموال عمومى»، جزو گناهان من و شماست؛ یعنى من و شما هستیم كه میتوانیم مرتكب این گناه بشویم اما آحاد مردم نمیتوانند. تأثیرش هم نسبت به سرقتى كه فلان آدم معمولى ممكن است بكند، بهمراتب بیشتر و مضاعف است. «كُند كردن حركت عمومى كشور با ایجاد یأس» یكى دیگر از گناهان ماست. مردم را مأیوس كنیم، نیروى محركه را مأیوس كنیم و افق را در چشم آن كسانى كه بایستى با شوق و امید جلو بروند، تیره و تار نشان بدهیم؛ این كُند كردن حركت مردم است؛ این گناه بزرگى است. یكى از چیزهایى كه حركت كشور را كُند میكند، تفرقه، اختلاف و دست به گریبان شدن است؛ این ایجاد اختلاف یا دامن زدن به اختلاف، جزو گناهان مخصوص طبقه ماها مجموعه مسؤولان و سیاستمدارها است. یا فساد اقتصادى؛ چه دست داشتن در فساد اقتصادى، چه چشم بستن بر فساد اقتصادى، چیزهایى است كه حركت عمومى كشور را كُند میكند. فساد اقتصادى هم خودش یك كُندكننده است، از جهت اینكه فساد است و مسأله مالیه عمومى كشور را دچار مشكل میكند، هم انعكاسش در ذهن مردم از جهت دیگرى موجب فساد است كه ناامیدى ایجاد میكند؛ لذا چه شركت داشتن در یك فساد -العیاذباللَّه و خداى نخواسته- چه دیدن و چشم بستن بر یك فساد یا كشاندن مردم به فساد؛ نوع ادبیات، نوع حرف و كارى كه مردم را نسبت به مسائل مفسدانه جَرى و گستاخ كند -چه فساد مالى، چه فساد امور جنسى و امثال اینها- كُند كردن حركت كشور است و اینها گناهان ماست.
*فكر قیامت
ما باید مراقب باشیم؛ «لعلّكم تتّقون»؛ یعنى تقوا داشته باشید. مكرر عرض كردهایم كه تقوا، یعنى مواظب خود بودن. تقوا یعنى مراقب خودتان باشید و با چشم باز خودتان را زیر نظر بگیرید كه دست از پا خطا نكنید. خیلى اوقات هست كه چشم ما به خطاهاى دیگران باز است، نگاه میكنیم ببینیم كجا یك اشتباهى، خطایى یا شبه خطایى كردند -كه آن را در ذهن خودمان حمل بر خطا بكنیم- اما چشممان به خطاهاى خودمان بسته است؛ این بد است. ما بهعنوان شخص، بهعنوان مسؤول، بهعنوان مدیر -در هر ردهاى- به اشكالات و خطاهاى خودمان نگاه كنیم. البته این سخت است. براى انسان، تصدیق كردن به خطاى خود، پیدا كردن خطاى خود و محكوم كردن خود، كار آسانى هم نیست؛ اما این كارِ سخت را باید بكنیم. خداى متعال در معرض قیامت، در آن دادگاه سخت و دشوار، یقه ما را خواهد گرفت و از ما سؤال میكنند؛ و اگر حالا فكرش را نكنیم، آنجا در جواب درمیمانیم.
این دعاها و كلمات مأثور ائمه علیهمالسّلام در این ایام و شبها، یاد دادنِ نوعِ ارتباط ما با خداست كه بتوانیم دائم روى خودمان اثر بگذاریم و خودمان را اصلاح كنیم. در دعاى ابوحمزه داریم كه: «أللّهم فارحمنى إذا قطعت حجّتى و كلّ عن جوابك لسانى و طاش عند سؤالك إیّاى لُبّى»؛ خدایا! آن لحظهاى كه در پاسخ به سؤال و مؤاخذه تو دست من از استدلال خالى بماند و نتوانم استدلال بكنم -چرا این اقدام را كردى؟ چرا این اقدام را نكردى؟ حالا از ما سؤال كنند، همینطور پشت سر هم محاجه میكنیم، استدلال میكنیم؛ اما آنجا دستمان از استدلال خالى خواهد ماند؛ چون حقایق روشن است؛ آنجا دیگر جاى پشتِهماندازى نیست- آنجا به من رحم كن؛ چون «و كَلّ عن جوابك لسانى»؛ زبان انسان در مقابل سؤال و مؤاخذه الهى بند میآید. «و طاش عند سؤالك ایاى لبّى»؛ و ذهن انسان به هم میریزد. باید فكر آنجا را كرد. امروز من و شما در فرصت حیات و در فرصت نفس كشیدن، میتوانیم؛ و راهش هم همین مراقبت است و مراقبت هم در این ماه حاصل میشود و میتوان این مراقبت را حاصل كرد. این حرف و عرض اصلىِ ماست. البته مخاطبِ درجه یكِ این توصیهها هم خودِ این بنده هستم؛ چون از همه شماها بیشتر احتیاج دارم كه این مراقبت را داشته باشم. حالا میگوییم، شاید إنشاءاللَّه خداى متعال اثرى بگذارد و در این كلمات قرار بدهد؛ تا هم بر دل خود ما اثر كند هم بر دل شما.
دیدار با مسؤولان و كارگزاران نظام؛ 18/07/85